-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 13:17
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA وقتی ردیفی از نخل نمی داند چشمانت را و ردیفی از تابلوهای ممنوع این باغ گریه می خواهد و می خواهد بنویسد اما عرقهایی که می ریزد نشئگی خودکاری است که کاری به نوشته های من ندارد زیبائی ات را پنهان کرده ای و امیر من همین جا مرد زیر قد نه چندان بلندت تیرهایی که برق به تنم می زد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 12:11
پکی از تو می گیرم و رنگی را به لبهای تو می دهم در تناسخ تن خود گم می شوم و تو نسخه ی اندام مرا می پیچی در حالی که خدای را به خلوت دعوت می کنم کم کم می دانم تکراری شده ای کره کره های خیانت ات را پائین بکش اشتباه نکن دردهایی هست که در نور پیدا نمی شود ناله هایی از جنس جنون من و تو امشب من با هفتاد میلیون تن تو هم خوابه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 تیرماه سال 1389 13:50
گم که می کنم خودکارم را یا که به گوش نمی دهم دوستم را یا که کلیدم را دسته جایِ در رو می گذارم همه اش او می گوید کسی هیچ نیست هیچ کسی نیست هیچ کس نیست روی ناخن هایم سبز قرمز آبی عباراتی که ذهنم را می بوید عبادت من این است بوی ناخنهایم روی دست تو جا بماند گوش به تو نمی دهم همه اش بگویی یکی هست من این همه لبهایم منتطرند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 تیرماه سال 1389 13:46
گوش را که به گوشی تو می دهم یعنی داده ام به دلمه ای که تخمهایش را ریخته است در سالادی که سالهای متمادی در امتدادش می آمد اینک تشتم پر از زرهای تست و چه شیرین است اینگونه کوه کندن در فرهاد تو و تو عمیقاً بوس را بر لوسهای من می کنی و چنین می گوئی که ایشتار تر از هر زن دیگرم تو خواب مرا تعبیر می کنی و من تو را بر تختی...
-
...
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 09:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اِنّا لِخود و اِنّا اِلَینا بر که گشتم تو مانده بودی و یک نفر صدا که دستهایش را در من جا گذاشته بود این همه را او دیوانه می کرد آن گاه که در زهدانم می خوابید تو روشنتر می دیدی خوابی را که تعبیرش به سوزنی می ماند بی نخ و سیگاری که می رفت از سر انگشت می لرزید این از خود بود...
-
ســــــــه شـعـــــــر
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 15:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ۱ وسوسه تو در جیبم روشن می شود دستهایم از خستگی ات دود می کند ای همیشه یار تنهائی ام سیگار ۲ ورق بزن مرا این آخرین بوسه ی من به دریا بود ورق بزن برگهای دریائی ام را ۳ تو از مردانگی ات مرده ای زیبا خفه باش خواب از چرخش خلوت تو بیرون می زند و در انتهای مرده ات زنی می زاید
-
از غـــرور غــــــرق
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 15:35
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 از غرور که غرق بشوی این را من تعیین می کنم و دیگر سکوت و خاموشی در تعریف چشمهایت که کارمندی را از رها رد می کردی و این آویزان پنجره های دودی هزار بار بزرگ تر از تو بود آنگونه که لخت دوخته می شد بر چادرش و صورتش که بر برقعه برق می زد همه چشمهایش...
-
تشنه شانه هایت
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1386 13:22
از در ماجوج می آیم انحراف خواب و خستگی افسون افسانه ی افسردگی ام می شوی خواب ترا تعبیر عبور می کند ای به لب خندت خوانده شدم از دوستت دارم تا به مثنوی می پری می شوی معنا باران ها که از تو بیرون می زند دستم بر سوز سینه می ریزد حسین شهید یا .... تشنه ی شانه هایت می شوم از شور از پس از دیدار تو با شبی که بیدار بود ای صدای...
-
تقدیم به نسیم خسروی
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 16:30
در پی دستگیری نسیم خسروی یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء این شعر را موسا بندری تقدیم به او می کند. حالا او در خانه مکعبی جدول است او احترام خاصی قائل بود به قانون راهنمایی و رانندگی به گواهینامه شناسنامه حتی به کارت ملی و به دست هایی فکر می کرد که خطوط را مشخص می کنند و او زنانگی اش را نه اینکه و نه اینکه به مرد...
-
گاهاْ که می آیی
یکشنبه 30 دیماه سال 1386 07:24
گاه گاهی با نگاه چه بی گاه در آمدن در رفتن آنگاه نگاهی به آهی پا به پا روی رد پا توی پاگرد روبروی پلکان چه نگاهی نه گاهی می آیی نه گاهی می روی گاهاْ بر تن من رد می شوی که گاهی روبروی پایی می آیی
-
لب خیس
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 07:35
ایستاده بود من با همه سکوت آرام لب زیبا با آبی او گاهی فرخنده است برهنه تن به برهنه دادن از گرما یا پای به پای او که بیامیزم میان ات شاید روزی آفتابی بتابد برای رفتن از به ابر فاصله ای نباشد تا دیدن دید تو به ازل و فرو آمدن در این پرواز فاصله ای بود بین خشونت تن تو و آرامش ایست لب من بیا گرم آی آلوده به پای که گاه بی...
-
"پرنده که بی قفس"
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 15:36
بالا می رود کفترها به دیدن نگاه من چه بی تابانه از دستانم به دست گره که می خورم آه ... دخترک به چشم آن ام نیست این خیرگی ضریح ای خسته می خاهمت تا به پشت چند پشت های ام سخت که حلقه حلقه می ریزد ریز ریزتر می شود می رود مردمک توی بالا بلند بیایی که پایین این همه التماس به الماس و طلا نمی رسد تو ببخشمت که آه ... چشم می...
-
راهی که فاصله بود
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 08:34
آلبوم ام که پر بود از حادثه ی نگاه تو تو می چیدی دزدکی کال خرمالویی که نرسیدی به آن همه دیوار دیواری که هایل بود تو و میان من به بلندا درازا خطی که جدا می کرد خطوط نگاهی پنیری بی کلاغ که می رفت می رفت توی رفت همان خیابان فاصله که برایمان می کرد دعا تا بعدازظهر بعداز ظهر تا سه قدم فاصله بیشتر نبود تا... عصرانه ای من و...
-
ممنونت ام برای شب
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 08:21
از می پری حواسم در گره بیرون انگشتان ام و تو تر از من لب می شوی لای لای تن ام در خشونت ات صورت شیرین صورت کی؟ ممنونت ام برای دوباره همان شب های ... بی شب و شرجی می بینمت نگاهی که به تر شدنم می ارزید
-
تلخ آن کافی شاپ
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 12:00
می بینم تلخ روزی را نگاهم به فنج آن آن کافی شاپ کف می کند تف می کند در سطح سیاه تو که نگاهم می ریزد توی یقه ام شرم می شوم می شوم طرح بوسه ای روی گناه تو تو می ترسی که نگاه ات کنم توی قهوه ای پر از کف کف کف که کوفتت شود ... همه ی آن چشمانم به روی چشم باشد نمی ریزم می ریزد آن کف روی پیراهن من سفید سفید سیاه تر می شود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 10:44
در خود من دو خود وجود دارد : یکی عاشق که دیوانه می شود دیگری عاقل که دیوانه را به صلابه می کشد. و در لحظه ی دیوانه گی عاشق عاقل می شود و این خود سه خود است.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 15:59
آسمان دود می لولد در سیاهی که سیاه بیاید خاطره هم می ماند که برود آسمان ابری شود چه بشود دود همیشه می ماند باران هم که بیاید سیاه تر می شود می سوزد که سهم من کمتر شود؟! به شود فوقش کمتر دود بالا می آورم هی تو ! روی آن صندلی بزرگ تکیه بر سهم من داده ای رومی روم زنگی زنگ بزنم یه مشت حرف که بخورم بخوری روی جسد من ها راه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 11:12
می بینم تو را در پهنگی من بیدار می شوی