تشنه شانه هایت

 

از در ماجوج می آیم

انحراف خواب و خستگی

افسون افسانه ی افسردگی ام می شوی

 خواب ترا تعبیر عبور می کند

ای به لب خندت خوانده شدم

از دوستت دارم

تا به مثنوی می پری می شوی معنا

باران ها که از تو بیرون می زند

دستم بر سوز سینه می ریزد

حسین شهید یا ....

تشنه ی شانه هایت می شوم از شور

از پس از دیدار تو

با شبی که بیدار بود

ای صدای شرشر شادی بی تعبیر

عبور تو از پهلوی من می عبورد

پایت به پایی و پای با پای

در رفتن و در آمدن

زنجیر زجر از حنجره ی تو می رنجد

ای نم به نم با پاهای من

 

تقدیم به نسیم خسروی


در پی دستگیری نسیم خسروی یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء


این شعر را موسا بندری تقدیم به او می کند.



حالا او در خانه مکعبی جدول است



او احترام خاصی قائل بود به قانون راهنمایی و رانندگی


به گواهینامه شناسنامه حتی به کارت ملی


و به دست هایی فکر می کرد که خطوط را مشخص می کنند



و او زنانگی اش را نه اینکه


و نه اینکه به مرد بگوید نه اینکه


اعتراض او به چیزی است مثل خط



خطی بوسه اش را دو نیمه می کند


نیمیم ز ترکستان نیمیم همه در دانه


من هم نگاه می کردم اگر اشتباه نکرده باشم از پنجره آشپزخانه شان


و نگاه می کردم به کلاغی گو این که گفت و گویی هم نبود


و نبود در چشمانش پنجره ای که چنین یا دری که چنان


چنان بلندش کرد از زمین و زمین خوردن در همین حوالی ها


تو نیمی از منی و من همه توام این است قانون موتور سیکلتی که بر پستان سفیدش تک می زند


و همه تو از قرض و قوله ها که بگذریم و بگذریم از همین خط کشی


که این خیابان بنام چه کسی کرده اند



او که کسی را نکشته بود و نه کشته بود او بخاطر چشمانش


و بخاطر چشمانش به که باید بگویم بگویی بگوید


بگوید که او تنها به خط ها فکر می کرد و دست ها که مشخص می کنند


و شخصاْ احترام خاصی قائل بود به آیین نامه رانندگی آدرس و پست هر روز کلاغ


حالا بنشین جدول حل کن و حل کن چای نسکافه و پکی به سیگار


بزنیم آخ نزنیم توی سر خود و توی دل دل دل می کنی


و ما در رفتیم از کجا و تا بکی بماند


و بماند ای عزیز عمرت صد سال سیاه هم که باشد نه


و اعتراض داشت به چیزی مثل و گفت نه


و نه خطی که بوسه اش را دو نیمه می کند


و دو نیمه می کند برق چشمانش امضایی که روی پوست کسی که ما او را زن می شناسیم


و زنانگی اش نه این که


و نه این که به مرد گفته باشد من کسی را حتا نکشته ام


و نه کشته چشمانش هستم