اِنّا لِخود و اِنّا اِلَینا
بر که گشتم تو مانده بودی و یک نفر صدا
که دستهایش را در من جا گذاشته بود
این همه را او دیوانه می کرد
آن گاه که در زهدانم می خوابید
تو روشنتر می دیدی خوابی را که تعبیرش به سوزنی می ماند بی نخ
و سیگاری که می رفت از سر انگشت می لرزید
این از خود بود که یکی یکی می مردم
و در آستانه دود شدنم تو به شرط چاقو بودی
اینگونه بیا، با برهنگی یک دست جام باده و یک دست زلف من
اینم آرزوست نه بال فرشته که در چاه
نه آن موم نچسبیده نه آن قرص ماه ندیده
یکی یکی بیا مردگان اینجا مرده اند و آواز می خوانند؛
اِنّا لِخود و اِنّا اِلَینا
فروردین 89
چه لذتی بردم از شعر تو زهرا جان
سپاس
نظر ندارم فعلا ولی سلام تا دلت بخواد
ساجده کشمیری رفتنش به مرگ درخرداد 1388
رفت تا رفتنش بماند همیشه ماندگار
تسلیت باد بر همه دوستان و شاعران
با عکسهای از شب شعر ساجده بروزم
خواندم زهرا.
تا اینجاش خوبه
یک دست جام و ویک دست زلف من(اینجا یه ارتباط بینامتنی قشنگی با شعر مولانا برقرار کرده) ولی وقتی می گویی اینم ارزوست نه بال فرشته که در چاه نه آن موم نچسپیده نه آن قرص ماه ندیده. خیلی لووس میشه و از بار ان می کاهد
برداشت من اینجوری بهتر میشد
اینگونه بیا با برهنگی یک دست جام باده و یک دست زلف من
بیا
بیا
یکی یکی بیا مردگان اینجا مرده اند و آواز می خوانند
انا لخود انا الینا
خوب بود
افرین