گم که می کنم خودکارم را
یا که به گوش نمی دهم دوستم را
یا که کلیدم را دسته جایِ در رو می گذارم
همه اش او می گوید
کسی هیچ نیست هیچ کسی نیست هیچ کس نیست
روی ناخن هایم سبز قرمز آبی
عباراتی که ذهنم را می بوید
عبادت من این است
بوی ناخنهایم روی دست تو جا بماند
گوش به تو نمی دهم همه اش بگویی
یکی هست
من این همه لبهایم منتطرند
تا به شمارش دگمه هایت بالا روم
آنگونه که به هفت یقه ات نزدیک تر شوم
تمام ظرفها را هم که بشویم
پاک نمی شود
نامم اگر که انتخاب می کردم
تا تو عاشقانه تر باشی
سلام
زیبائی تو حرف ندارد
باید سکوت کرد
.......................
.............
...
چند خط سکوت به احترام این همه زیبائی
بیشتر سر میزنم